حبّ علی علیه السلام
نوشته ست بروی در فردوس به خط ازلی
شرط وارد شدن جنت اعلاست علی
این سخن هست بشارت به شیعه ز نبی
که بود قاسم دوزخ و بهشت حبّ علی
آن که گیسوی بلندش سایبان حوری است
آن که از چشمان پر اشکش ملک شیدایی است
آن که در زایشگه کعبه به دنیا پا نهاد
آن کسی را که خدا نام علی او را نهاد
آن که صاحب گشته بر اوصاف ربّ کردگار
” لا فتی الاّ علی لا سیف الاّ ذوالفقار”
مادر گیتی چنین مردی نزاده غیر او
پس صفا ده روح و جان را هر زمان با ذکر او
سینه محرم دار بر نامش که حق مطلق است
غیر عشقش در دلت نَبوَد که عشق مطلق است
هر که عشق حیدر اندر سینه دارد خوش بوَد
آن محب واقعی کی در جهنم پا نهد
پس چه باشد غصه ی شیعه به روز رستخیز
در همان روزی که دیگر نیست هسچ راه گریز
قاسم و میزان به روز حشر مولانا علی ست
دستگیر شیعیان در محشر کبری علی ست
دل چه خوش باشد که مولا دست گیرد از همه
پس دمادم ده قسم او را به جان فاطمه
تو که زنجیر محبت بسته ای بر پای دل
می کشانی تا ابد دل را به شیدایی دل
از کمند ابروانت یک اشارت کافی است
“مریم” دلخسته را تنها شفاعت کافی است