سرو

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

"کاشت، داشت و برداشت درست"!!!؟؟؟

07 تیر 1391 توسط صداقتی

امروز سرِ کلاس” آموزش وبلاگ" وقتی طریقه ی گذاشتن بعضی از امکانات رو  روی وبلاگ یادشون دادم، چقدر دلم گرفت
راستی زیر پرچم کی داریم سینه میزنیم، دختر دبیرستانی ما هنوز دغدغش، دغدغه ی یه دختر بچه هفت هشت سالَست.
هنوز به اون بلوغ نرسیدن که از ابزاری که در اختیار دارن میتونن برای آماده سازی دولت مهدوی استفاده کنن و…
از نوع انتخاب قالب ها و اسکریپت ها میشد طرز تفکرشون رو تشخیص داد
مسئول سایت وبلاگ یکی از بچه ها رو از روی شبکه بهم نشون داد در عرض چند دقیقه پر شده بود از مطالب بی محتوا.
نمی دونم چطور شد که رگ طلبگیم زد بالا، رفتم بالای منبر _ شاید بهتره بگم از مظلومیت شیعه دلم به درد اومده بود_ رو به بچه ها گفتم:
“درسته که از وبلاگ میشه به عنوان یه دفترچه خاطرات استفاده کرد اما هدف از فراگیری این دانش فقط همین نیست ما وظیفه ی سنگین تری داریم به عنوان یه بچه شیعه ، حداقل کاری که میتونیم بکنیم از خونه و از یک سیستم کامپیوتر مبلّغ دین و مذهبمون باشیم .برای اشاعه فرهنگ ناب شیعی از این دانش استفاده کنیم تا حداقل بتونیم سرباز خوبی برای آقامون باشیم تا انشاالله مشمول اون حدیث نبوی باشیم که مردمان آخرالزمان رو برادران خودشون خطاب کردند. با توجه به تاکیدات مقام معظم رهبری الان جنگ ما جنگِ نرمه و ما باید خودمون رو مجهز به سلاح مخصوص به این جنگ بکنیم که یکی از راحت ترین راه ها همین وبلاگه. با استفاده نادرست از این دانش موجب شرمندگی خودمون رو در روز قیامت  فراهم نکنیم. تازه چون من دارم به شما یاد میدم اگه استفاده سوء بکنید منم توی گناهتون شریکم ولی اگه استفادمون درست و در جهت تبلیغ مفاهیم دینی باشه بدون اینکه از شما چیزی کم بشه منم توی ثوابتون شریکم”
همشون بدون اینکه کلمه ای حرف بزنن، فقط گوش میکردن. 
نگاهاشون با آدم حرف می زد بچه هایی با فطرت هایی پاک مانند زمین حاصلخیزی که باغبونش نمی دونه چه چیزی باید توش بکاره
حالا دیگه مطمئن بودم که وظیفم خیلی سنگین تر شده از ما موقع کِشت بذر همراه خوبی برای باغبون نباشیم نمیتونیم از یه باغبون تازه کار، یه “کاشت، داشت و برداشت درست” انتظار داشته باشیم.
به فرموده معمار کبیر انقلاب “ما مأمور به انجام وظیفه ایم"…………….نتیجه با خــــــــــــدا
از همین حالا باید دست به زانو بگیریم که فردا خیلی دیره
یــــــــا علی

 3 نظر

اولین تجربه!!!!!

06 تیر 1391 توسط صداقتی

…قرار شد به جای اُستادم، برای آموزش “وبلاگ نویسی” برم چند تا مدرسه .
اولین مدرسه پنجم تیر از ساعت 10 صبح بود هر کاری کردم مدیرش قبول نکرد که روزش رو حتی یه روز تغییر بدم
- آخه دوشنبه پنجم تیر آخرین روز امتحاناتم بود- 
خلاصه برنامه هام رو ردیف کردم، اما از اونجایی که ما فقط برنامه ریزیم نه مدّبر و تدبیر فقط و فقط از آنِ خداست چیزی شد که فکرش رو نمیکردم
بله، برادر همسرم جمعه زنگ زد که یکشنبه به همراه خانوادش برای بردن خانمش به دکتر از شمال میاد خونمون. با خودم گفتم غریبه که نیستن…
روز شنبه وقتی که دخترم-ریحانه- رو از مهد آوردم فاطمه- دختر بزرگم- گفت که پشت خط با من کار دارن…
بله درست حدس زدین… باز هم مهمون اما اینبار دختر عمه شوهرم با شوهر و دو تا پسرش بعد یازده سال، یکشنبه شام می خواستن بیان خونمون
یه لحظه دنیا دور سرم چرخید
چه حکمتیه روز میلاد قمر بنی هاشم ، درست روز قبل از آخرین امتحانم ، مهمون اونم هم ناهار هم شام…
جاتون خالی غذاهارو به نیت حضرت عباس بار گذاشتم
برادر همسرم که غروب با خانوادش رفت خونه یکی از اقوام شام اونجا بود 
مهمونای منم بعد شام رفتن …حالا یازده و نیم شب و من و کتاب “نظام سیاسی اسلام” عجب شبی بود
شاید باور تون نشه هم خوندم هم دوره کردم!!! (خودم هنوز باور نمیشه)

راستش اصلا طاقت بی خوابی رو ندارم ، عزا گرفته بودم که حالا با این بی خوابی و خستگی مهمونداری روز قبل چطور برم سر کلاس،  وبلاگ نویسی یاد بدم اونم به دخترای دبیرستانی!؟
بعد از امتحان به همراه دختر خودم رو هر جوری بود رسوندم دروازه شمرون _محل تشکیل کلاس _15 دقیقه دیر رسیدم، کلی عذر خواهی کردم ، وارد کلاس شدم باور کردنی نبود37 تا دانش آموز از پایه اول تا سوم دبیرستان بسیار پر انرژی
خودم رو جمع و جور کردم با یه"صلوات” و یه “بسم الله ” شروع کردم
خلاصه با تموم این حرفا، “اولین تجربه"، تجربه خوبی بود.

* الهی! تو که اولش را خیر نوشتی عاقبتش را نیز خیر بنویس      آمین یا رب العالمین         

 6 نظر

اللهم ارزقنا زیارت الحسین علیه السلام

02 تیر 1391 توسط صداقتی

شب جمعه، شب زیارت دُردانه فاطمه علیها السلام آنهم اولین شب جمعه ی ماه شعبان …
حال غریبی دارم… امشب عزیزی “مسافر” کربلا ست( سفرش بی خطر) دیروز که دستم را با دستش می فشرد و در حقم دعا میکرد که زیارت شش گوشه ارباب روزیم شود ، من هم مرغ بیقرار دلم را همسفرش کردم…
و حالا که می نویسم کویر خشک گونه هایم به باران اشک فراق سیراب می شود…
آقای من!
30 بهار از من گذشت و من همچنان در آرزوی زیارت شما روز ها را به شب می سپارم
و این آرزو مدتیست که ذکر لالایی کودکم شده:

“لالا لالا لالایی
بخواب گلم لالایی
بخوابی سنبل من
مسافری الهی
لالا لالا لالایی
رفتی و کربلایی
بخواب تا خواب ببینی
که مهمونه سقایی
حالا با شور و شعف
میری بسوی نجف
بعدش برو از اونجا
کاظمین وسامرا
دعا بخوون برای
امر ظهور آقا
دعا بخون عزیزم
با هم بریم زیارت
الهی که فاطمه
ز ما کنه شفاعت”

ارباب من! گرمای نگاهت را از من مگیر و نگاهم را در پنجره های ضریحت حبس کن تا از شاهراه حرمَت خدا را ببیند و غیر خدا هیچ نبیند.
اللهم ارزقنا زیارت الحسین علیه السلام






 4 نظر

عزیزم ! تولدت مبارک

01 تیر 1391 توسط صداقتی

پنج شنبه سومین روز مهر 1382 مصادف با 28 رجب، هنوز کاممان با عسل عید مبعث شیرین بود.
ساعت 9و 5 دقیقه صبح، خدا منّت گذاشت و اولین میوه زندگیمان را به ما هدیه داد او را ” فاطمه ” نامیدیم…
و امروز او 9 ساله شد و تاج پر افتخار بندگی حق را بر سر نهاد

عزیزم ! تولدت مبارک

 نظر دهید »

مشتاق روی دلبر...

28 خرداد 1391 توسط صداقتی

امشب همه نیلوفران، مشتاق روی دلبرند
جمع شقایق ها همه مست می پیغمبرند

امشب تمام قدسیان مهمان بزم سرمدند
جمع ملائک تا سحر مشغول ذکر ” احمدند”

 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

سرو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حرف هایی از جنس دلم
  • کلام بزرگان
  • چه خبر؟
  • مباحث فاطمه شناسی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس