سرو

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

توشه ای "پر از خالی"

05 اسفند 1390 توسط صداقتی

چند ساعت پیش خبر مرگ یکی از آشناها رو شنیدم تا چند ثانیه نتونستم چیزی بگم - آخه از بچش دل خوشی ندارم ، از نظر مالی خیلی به ما ضرر زده - اما بعد از یه مکث تقریبا طولانی خلاصه خدا کمک کرد و زبونم چرخید و گفتم:” خدا رحمتش کنه”

ولی راستی تا به حال واقعا به این حرف فکر کردیم ؟
آیا جوری زندگی می کنیم که لایق این کلام باشیم؟
آیا جوری با خلق خدا رفتار کردیم که وقتی بار سفر رو بستیم بگن “خدا رحمتش کنه"؟

گاهی جایگاهی که داریم باعث میشه حق خیلی ها رو نادیده بگیریم و یا برای تثبیت جایگاه اجتماعیمون دل خیلی ها رو بشکنیم و….
حالا سفری به این مهمی و توشه ای “پر از خالی”

خبر مرگ دیگران، یه هشدار به نفس سرکشه که “هان فلانی به گوش، نغمه ی مرگ در این نزدیکی است، بار برگیر که ره طولانیست، دست خالی نتوان کرد گذر ، توشه بردار از این عالم خاک”
خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار

( با یک صلوات همه ی سفر کرده ها رو یاد کنیم)

 6 نظر

از چه کسی گلایه می کنم ...

26 بهمن 1390 توسط صداقتی

از گرفتاری ها گلایه می کنی…؟
پیش بندگانم شکایت می بری…؟
نمی دانی که تا به حال شکایت نافرمانی هایت را پیش فرشتگان نبرده ام

برگرفته از دعواة راوندی

 5 نظر

رسول مهربانی

18 بهمن 1390 توسط صداقتی

سجده نموده طاق کسری بر قدومش
آتشکده خاموش گشته از فروغش

عرش خدا را بهر او آذین ببستند
از جام چشمانش ملائک مست مستند

قلبش به پهنای زمین و آسمان است
آری هزاران سرّ حق در او نهان است

او جلوه حق است و اسماء معظم
اوصاف رب العالمین در او مجسم

سجاده اش دشت است و گُل مُهر نمازش
آتشفشان یک جلوه از سوزو گدازش

باران صفا و لطف را از او گرفته
گلبرگ لبهایش به غیر از حق نگفته

هفت آسمان زیر قدومش فرش گردید
خاک زمین از مقدم او عرش گردید

طاها و یاسین است و مختار است و احمد
ختم رسولان است، اباالقاسم محمد (ص)

 2 نظر

دلم برای امام خمینی تنگ شده...

16 بهمن 1390 توسط صداقتی

می خواست بخوابد …
اما چشمانش را به زحمت باز نگه می داشت …
نگاهش را دوخته بود به تلویزیون،
-تلویزیون حوادث انقلاب 57 رو نشون میداد
حال و هوای مردم توی بهمن و در روز ورود تاریخی حضرت امام-
یک لحظه فکر کردم با چشمان باز  خوابش برده…
صداش کردم :
ریحانه …ریحانه خوابیدی!؟
با همان لحن کودکانه اش ،آهسته جوابم رو داد:
نه، مگه نمی بینی دارم خمینی رو نگاه می کنم.آخه من…
همین جا بود که فاطمه، (خواهر بزرگتر ریحانه، که 8 سال بیشتر نداشت) گفت:
خمینی نه، امام خمینی
ریحانه: باشه آجی ، امام خمینی رو نگاه میکنم. آخه مامانی من خیلی دوسش دارم
فاطمه :ریحانه جون منم امام رو خیلی دوست دارم آخه خیلی مرد خوب و مهربونی بود. اون مردم رو از دست شاه نجات داد.
مادر: دخترای گلم امام خمینی هم، همه ی بچه ها رو دوست داشت..
همین زمان بود که تلویزیون لحظه ارتحال امام و تصاویر ودای مردم با ایشون رو نشون داد.
غم بزرگی روی چهره ی فاطمه و ریحانه نشست
ریحانه که بلورهای اشکش بی اختیار از چشمش میریخت گفت:
دلم داره می سوزه، دلم براش تنگ شده آخه می خواستم ببینمش…..
-دیگه گریه امونش نداد که حرفش رو تموم کنه-
فاطمه سعی کرد بغضش رو فرو ببره
با نگاه معصومش یه نگاهی به ریحانه کرد و با صدای لرزان گفت:
آجی جون ناراحت نباش ،…. اگه امام خمینی رفته پیش خدا ولی …آقای خامنه ای هست
( یاد خرداد68 افتاده بودم
آخه 8 سال بیشتر نداشتم که امام از دنیا رفته بود… روز های سخت و تلخی برام  بود) 
اشکهامو پاک کردم
با صدای بریده بریده گفتم: ریحانه جون …آجی راست میگه…. ما که امام خامنه …رو داریم تازه حالا که امام رو اینقدر دوست داریم می تونیم براش یه صلوات بدیم
عطر صلوات فضای خونه رو پرکرد
ریحانه که هنوز بغض توی صداش بود گفت:
منو پیش آقا خامنه ای می بری؟
دخترامو بغل کردم و بوسیدم و قول دادم که هر وقت قسمت شد ببرمشون دیدن آقا
به چند ثانیه نرسید که دیدم ریحانه توی بغلم خوابش برد ولی هنوز اشکهاش روی صورتش میدرخشید
فاطمه بوسش کرد و گفت: آجی قربون اشکات بشه …
بعد نگاهی به من کرد و گفت: مامان میشه ما رو مرقد امام هم ببری ؟
و من با تمام وجودم به او قول دادم…
بعد از اینکه ریحانه رو روی تخته خوابش گذاشتم مشغول کارهام شدم ولی تمام ذهنم درگیر بود
با خودم میگفتم اگه قرار باشه خدا دلی رو ولایت پذیر کنه، دیگه به سن و سالش  کاری نداره
دعا می کردم که ولایت پذیری همیشه در دلها و عملشون بارز باشه
خدایا ” هرچه می خواهی بگیر اما ولایت را نگیر”

 1 نظر

همچو زهرا جان فدای رهبرم

16 بهمن 1390 توسط صداقتی

باز امشب شطِّ پر خون می شوم
انتهای عشق “مجنون” می شوم

باز هم یاد از “حلبچه” می کنم
یاد گلهای “شلمچه” می کنم

باز هم نام “هویزه” بر لبم
بین که چون پروانه در تاب و تبم

غربت “مرصاد” بر دل آشناست
“خسروی” غرق شمیم کربلاست

“فکه” و “دوکوهه” و “مهران” و “هور”
هر کدام بر موسیِ خود گشته “طور”

دل بیا بار سفر بر دوش کن
قصه های عاشقان را گوش کن

باز امشب دل، هواداری نما
این اسیر خسته را یاری نما

باز امشب روح من پرواز کن
این وجود مرده را اعجاز کن

یادآور آن “دفاع هشت” را
باز هم بشکن سکوت دشت را

بشکن این قفل سخن کرده خموش
جای "می” امشب بیا و “خون” بنوش

باز هم از لاله پرپر بگو
باز از سرهای بی پیکر بگو

باز از سرهای رقصان بی بدن
جسم هاشان مانده بی غسل و کفن

دل بگو از غیرت مردان دین
باز از اجساد مانده روی مین

باز هم از اشکهای التماس
از چفیّه های غرق عطر یاس

از منوّر در دل شبها بگو
از سبکبالان بی پروا بگو

گو از آنانی که با نور آمدند
بر سر دار همچو منصور آمدند

باز از فرهادها در بیستون
نوش می کردند باده از جنون

باز هم ای دل از آن خوبان بگو
از “جهان آرا” و از “چمران” بگو

باز از “سید مجتبای هاشمی”
باز امشب گو سخن از “کاشفی”

دل سرود “حاج عمرانی” بخوان
از “قلی پور” و “گلستانی” بخوان

گو که می رفتند خوبانی به سر
از همان عشّاق مفقود الاثر

باز امشب قفل لب را باز کن
عقده ی دیرینه را ابراز کن

دل بیا با آب کرخه کن وضو
با حضور قلب یا زهرا (علیها السلام) بگو

باز هم دم از ولای او بزن
در سکوت دشت ها هو هو بزن

گرد شمع جان او پروانه شو
تا ابد در بند صاحبخانه شو

اشک هایم را بیا و جام باش
بهر گمنامان عاشق نام باش

در نی غربت نوایی ساز کن
سوی معشوقم تو راهی باز کن

آه ای دل، شب چو رخشی می رود
رمز و راز عاشقی را می برد

می رود تا که مرا رسوا کند
قصه ی جا ماندنم افشا کند

کاش امشب را سحر هرگز نبود
آسمان هم تا ابد می شد کبود

ای دل این شهد شهادت را بنوش
بین،خروشی از سماء آید به گوش

گر تو می خواهی شوی حاجت روا
در ره سیّد علی گردی فدا

پس بگو از عمق جان بی واهمه
گشته امشب مقتدایم فاطمه(علیها السلام)

ذوالفقار اندر نیام حیدرم
همچو زهرا جان فدای رهبرم

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

سرو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حرف هایی از جنس دلم
  • کلام بزرگان
  • چه خبر؟
  • مباحث فاطمه شناسی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس